داستان از اونجا شروع شد که هانیه گودرزی عزیز این توییت رو زد و منم کوتی که مشاهده میکنید رو زدم.
بعد از این ماجرا همش تو ذهنم بود که واقعا چرا اینطوریه، (البته که چراش رو میدونیم) ولی خب گفتم شاید بد نباشه دربارش بنویسم بلکه یه اندک تاثیری بذاره تا بلکه مدیرهای خانم بیشتری رو در شرکتهای ایرانی ببینیم و اون ذهنیت مردسالارانه که به صورت پیشفرض در جامعه تزریق میشه رو بتونیم مهار کنیم باهم.
من توی سالهایی که در مجموعههای ایرانی کار کردم مدیر ارشد خانم نداشتم، عموما توی همه شغلهام مستقیم با مدیرعامل در ارتباط بودم که همهشون آقا بودن.
اما خب همونطور که از عکس هم معلومه یک سال و اندیه که مدیرهای ارشدم زن بودن که تجربه خیلی خوبی بوده برام.
از خودمون شروع کنیم
همونطور که گفتم بهرحال جامعه ایران، یه جامعه بای دیفالت مردسالارانه است دیگه. توی ساختاری که زنان به نوعی شهروند درجه دو حساب میشن، ما از کجا باید شروع کنیم؟
باید از خودمون شروع کنیم چون این قضیه یه بحث اجتماعی و فرهنگیه. مهم نیست چقدر شعار زن زندگی آزادی سر داده بشه، وقتی که در عمل مردهای جامعه اجازه ندن که زنها به صورت برابر فرصتهای پیشرفت رو داشته باشن ما داریم به تبعیض سیستماتیک کمک میکنیم.
و این قضیه زمانبره، همونطور که در کشورهای پیشرفته تعداد لیدرهای زن کمه، نمیشه انتظار داشت که یه شبه کلی مدیر توانمند زن داشته باشیم. باید این فرصت بهشون داده بشه که تجربه کنن، شکست بخورن، یاد بگیرن و بعد تبدیل به یه مدیر توانا بشن.
این فرآیند برای مردانی که مدیر ارشد شدن به صورت طبیعی طی میشه، اما برای زنها نه. چون که اون اعتماد اولیه نیست، همکارهای مرد ممکنه با یه نگاه خاصی به مدیر زن نگاه کنن یا بخوان سریع زیرآبش رو بزنن یا مثلا وقتی میدونن داره اشتباهی مرتکب میشه به جای این که بهش بگن و کمکش کنن، میذارن تا اشتباه کنه. یا خیلی مثالهای دیگه که نشانههایی از رفتارهای سمیه.
در واقع میزان تحمل اشتباه روی مدیران زن کمتره به نسبت مدیران آقا که خود این باعث یه سری مشکلات اولیه است.
چرا مدیران زن میتونن بهتر باشن؟
چند تا موردی که به ذهنم میرسه رو میگم:
- زنها معمولا در بحث ارتباطات گروهی و همکاری با افراد بهتر عمل میکنن
- دقت در جزییاتشون بالاتره
- مدیران پروژههای بهتری هستن
- ذهنشون توانایی بالاتری در حل چندین مسئله به صورت همزمان داره. مولتی تسکرهای واقعیان!
- رویکرد زنانه باعث رشد و تقویت افراد درون تیم میشه. زنها کمتر خودخواه یا جاهطلبن و پیشرفت تیمی براشون مهمتره.
خیلی موارد دیگه هم هست، اما برای این یه زن بتونه توی سازمان شما موفق بشه نیاز به پشتیبانی داره. باید بهش اعتماد بشه و این اجازه داده بشه که بدون پیشقضاوت کار کنه و تصمیمهاشو ببره جلو. اون عینک بدبینی رو درواقع از چشمهاتون باید دربیارید.
البته که همه جا خوب و بد داریم. این موارد قابل تعمیم به همه نیست.
نهایتا وقتی شما یک شرکتی دارین که نظرات زنها به اندازه نظرات مردان مهمه، یک کمک فرهنگی به جامعه کردین. نیروهای شما همین مورد رو بسط میدن به بقیه جامعه. و این میشه یه چرخه مثبتی که همه ازش نفع خواهیم برد.
برای سازمانتون هدف تعیین کنید
به نظرم اگه شرکت شما به شدت مردسالارانه است و اکثریت مدیران سازمانتون مرد هستن، یک هدفگذاری کنید که درصدی از مدیران رو، با شایستگی البته، از زنان سازمانتون انتخاب کنید و فرصت رشد رو براشون فراهم کنید.
این بحث شایستگی هم خیلی مهمه، در واقع این معیار که چون یک نفر زنه پس بهش ارتقا بدیم هم از اونور بوم افتادنه. فقط باید این رو دوباره یادآوری کنم که زنها در فضای کاری عموما در رقابت سالم نیستن و بخاطر همین ممکنه شایستگیهاشون به خوبی دیده نشده باشه. پس ایجاد یه فرهنگ سازمانی سالم در این زمینه خیلی مهمه.
زمانی که در اکثریت جامعه اون نگاه سیستماتیکی که نسبت به زنها وجود داره تغییر کنه، خود به خود تغییر بزرگی در جامعه رخ میده.
پس اگه کاری از دستتون در این زمینه برمیاد، همین حالا شروع کنید که دیر هم شده.
دوست دارم نظرتون رو هم بشنوم در این زمینه، مرسی که تا اینجا خوندید.